معنی فارسی subjectedness
B1وضعیتی که در آن شخص تحت سلطه یا کنترل دیگری است.
The state of being subjected to someone or something.
- NOUN
example
معنی(example):
تابع بودن او به قدرت در اعمالش مشهود بود.
مثال:
Her subjectedness to authority was evident in her actions.
معنی(example):
تابع بودن شهروندان میتواند به مسائل اجتماعی مختلفی منجر شود.
مثال:
The subjectedness of citizens can lead to various social issues.
معنی فارسی کلمه subjectedness
:
وضعیتی که در آن شخص تحت سلطه یا کنترل دیگری است.