معنی فارسی submarining
B1زیر دریایی شدن، اقدام یا فعالیت مرتبط با کار در زیر دریایی یا استفاده از آن.
The act of operating or participating in activities related to submarines.
- NOUN
example
معنی(example):
زیر دریایی شدن نیاز به آموزش گسترده و کار تیمی دارد.
مثال:
Submarining requires extensive training and teamwork.
معنی(example):
او در زمان آزادش از زیر دریایی شدن به عنوان یک سرگرمی لذت میبرد.
مثال:
He enjoys submarining in his free time as a hobby.
معنی فارسی کلمه submarining
:
زیر دریایی شدن، اقدام یا فعالیت مرتبط با کار در زیر دریایی یا استفاده از آن.