معنی فارسی submatrixes
B2زیرماتریسها، مجموعهای از زیرماتریسها که به بررسی عمیقتر یک ماتریس بزرگتر کمک میکنند.
Multiple smaller matrices taken from a larger matrix for detailed analysis.
- NOUN
example
معنی(example):
محقق زیرماتریسهای مختلف را تجزیه و تحلیل کرد.
مثال:
The researcher analyzed the different submatrixes.
معنی(example):
در مطالعه او، چندین زیرماتریس بینشهای ارزشمندی را ارائه داد.
مثال:
In her study, several submatrixes provided valuable insights.
معنی فارسی کلمه submatrixes
:
زیرماتریسها، مجموعهای از زیرماتریسها که به بررسی عمیقتر یک ماتریس بزرگتر کمک میکنند.