معنی فارسی submaxillary

B1

زیر فکی، به غدد یا ساختارهایی اطلاق می‌شود که در ناحیه زیر فک واقع شده‌اند.

Relating to or situated beneath the lower jaw.

example
معنی(example):

غدد زیر فکی بزاق تولید می‌کنند.

مثال:

The submaxillary glands produce saliva.

معنی(example):

گره‌های لنفاوی زیر فکی برای سیستم ایمنی مهم هستند.

مثال:

Submaxillary lymph nodes are important for the immune system.

معنی فارسی کلمه submaxillary

: معنی submaxillary به فارسی

زیر فکی، به غدد یا ساختارهایی اطلاق می‌شود که در ناحیه زیر فک واقع شده‌اند.