معنی فارسی subproblem

B1

زیرمسئله به بخشی از یک مسئله بزرگتر اطلاق می‌شود که می‌تواند به‌صورت مستقل حل شود.

A smaller problem that is part of a larger problem.

example
معنی(example):

زیرمسئله بخشی کوچکتر از یک مسئله بزرگتر است.

مثال:

A subproblem is a smaller part of a larger issue.

معنی(example):

ما باید زیرمسائل را قبل از مواجهه با مشکل اصلی حل کنیم.

مثال:

We need to solve the subproblems before tackling the main problem.

معنی فارسی کلمه subproblem

: معنی subproblem به فارسی

زیرمسئله به بخشی از یک مسئله بزرگتر اطلاق می‌شود که می‌تواند به‌صورت مستقل حل شود.