معنی فارسی subproblems
B1زیرمسائل به جنبههای مختلف و جزئیتر از یک مشکل کلی اشاره دارد که بهطور مستقل قابل بررسی و حل است.
Multiple smaller problems that are components of a larger issue.
- NOUN
example
معنی(example):
تحقیقات چندین زیرمسئله را برای بررسی شناسایی کرد.
مثال:
The research identified several subproblems to address.
معنی(example):
هر زیرمسئله نیاز به راه حل خاص خود داشت.
مثال:
Each subproblem needed its own solution.
معنی فارسی کلمه subproblems
:
زیرمسائل به جنبههای مختلف و جزئیتر از یک مشکل کلی اشاره دارد که بهطور مستقل قابل بررسی و حل است.