معنی فارسی subsident
B2زمینی که در حال فرونشست است یا پایین میرود.
A term describing land that is sinking or settling.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زمینی که فرونشسته بود، نگرانیهایی برای ساکنان محلی ایجاد کرد.
مثال:
The subsident land caused concerns for the local residents.
معنی(example):
پس از زلزله، مناطق فرونشسته برای بازرسیهای ایمنی علامتگذاری شدند.
مثال:
After the earthquake, the subsident areas were marked for safety inspections.
معنی فارسی کلمه subsident
:
زمینی که در حال فرونشست است یا پایین میرود.