معنی فارسی subsoil
B2لایه‌ای از خاک که زیر خاک سطحی قرار دارد و کمتر در معرض آب و مواد مغذی است.
The layer of soil that lies beneath the topsoil, often poorer in nutrients.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
The layer of earth that is below the topsoil.
verb
معنی(verb):
To turn up the subsoil of.
example
معنی(example):
زیرخاک لایه‌ای از خاک است که در زیر خاک سطحی قرار دارد.
مثال:
Subsoil is the layer of soil that is beneath the topsoil.
معنی(example):
کشاورزان معمولاً باید خصوصیات زیرخاک را برای تولید محصولات خوب درک کنند.
مثال:
Farmers often need to understand the characteristics of the subsoil for good crop production.
معنی فارسی کلمه subsoil
:
لایه‌ای از خاک که زیر خاک سطحی قرار دارد و کمتر در معرض آب و مواد مغذی است.
