معنی فارسی substitutively
B1بهطور جایگزینی، به روش یا وضعیت هایی اشاره دارد که در آن یک چیز بهجای چیز دیگری استفاده میشود.
In a manner that serves as a replacement.
- ADVERB
example
معنی(example):
این محصول بهطور جایگزینی برای کسانی که نمیتوانند لبنیات مصرف کنند به بازار عرضه میشود.
مثال:
The product is marketed substitutively to those who cannot consume dairy.
معنی(example):
در پزشکی، داروها میتوانند بهصورت جایگزینی تجویز شوند.
مثال:
In medicine, drugs can be prescribed substitutively.
معنی فارسی کلمه substitutively
:
بهطور جایگزینی، به روش یا وضعیت هایی اشاره دارد که در آن یک چیز بهجای چیز دیگری استفاده میشود.