معنی فارسی substore

B1

فروشگاهی که در سایه یک فروشگاه بزرگتر یا اصلی فعالیت می‌کند.

A smaller store that operates within or is connected to a larger store.

example
معنی(example):

آنها یک فروشگاه فرعی در داخل سوپرمارکت اصلی افتتاح کردند.

مثال:

They opened a substore within the main supermarket.

معنی(example):

فروشگاه فرعی شامل کالاهای تخصصی است.

مثال:

The substore features specialized goods.

معنی فارسی کلمه substore

: معنی substore به فارسی

فروشگاهی که در سایه یک فروشگاه بزرگتر یا اصلی فعالیت می‌کند.