معنی فارسی subsumption

B1

عمل قرار دادن یک مفهوم خاص درون یک مفهوم کلی‌تر.

The act of placing a specific idea or term under a broader category.

example
معنی(example):

جای‌گذاری برای درک ایده‌های پیچیده بسیار حیاتی است.

مثال:

Subsumption is crucial for understanding complex ideas.

معنی(example):

جای‌گذاری قوانین خاص تحت اصول قانون اساسی انسجام را تضمین می‌کند.

مثال:

The subsumption of specific laws under constitutional principles ensures coherence.

معنی فارسی کلمه subsumption

: معنی subsumption به فارسی

عمل قرار دادن یک مفهوم خاص درون یک مفهوم کلی‌تر.