معنی فارسی subtribal

B1

زیرقبیله‌ای به چهره‌ها و هویت‌های متنوع درون قبیله‌ها اشاره دارد که ممکن است ابتدایی یا سنتی باشند.

Relating to a subdivision of a tribe.

example
معنی(example):

گروه زیرقبیله‌ای سنت‌های خاص خود را دارد.

مثال:

The subtribal group has its own unique traditions.

معنی(example):

هویت‌های زیرقبیله‌ای می‌توانند بر روی سنت‌های فرهنگی تأثیر بگذارند.

مثال:

Subtribal identities can influence cultural practices.

معنی فارسی کلمه subtribal

: معنی subtribal به فارسی

زیرقبیله‌ای به چهره‌ها و هویت‌های متنوع درون قبیله‌ها اشاره دارد که ممکن است ابتدایی یا سنتی باشند.