معنی فارسی subtribes

B1

زیرقبیله‌ها به گروه‌های کوچک‌تری درون یک قبیله بزرگتر اطلاق می‌شود که ممکن است تمایزات زبانی و فرهنگی داشته باشند.

Plural of subtribe; groups that belong to a larger tribal entity.

example
معنی(example):

این منطقه محل زندگی چندین زیرقبیله با زبان‌های متمایز است.

مثال:

The region is home to several subtribes with distinct languages.

معنی(example):

زیرقبیله‌های مختلف معمولاً دارای آیین‌های خاص خود هستند.

مثال:

Different subtribes often have their own rituals.

معنی فارسی کلمه subtribes

: معنی subtribes به فارسی

زیرقبیله‌ها به گروه‌های کوچک‌تری درون یک قبیله بزرگتر اطلاق می‌شود که ممکن است تمایزات زبانی و فرهنگی داشته باشند.