معنی فارسی subvariety
B1یک دستهبندی تحت یک نوع که ویژگیهای مشترک و خاصی را نشان میدهد.
A classification within a species that exhibits distinct features.
- NOUN
example
معنی(example):
هر زیرگونه از گیاه دارای ویژگیهای خاصی است.
مثال:
Each subvariety of the plant has unique characteristics.
معنی(example):
این زیرگونه به خاطر مقاومت در برابر خشکی ایجاد شده است.
مثال:
The subvariety was developed for its drought resistance.
معنی فارسی کلمه subvariety
:
یک دستهبندی تحت یک نوع که ویژگیهای مشترک و خاصی را نشان میدهد.