معنی فارسی sudder

B1

لرزش یا تکان خوردن ناخواسته به دلیل ترس یا سرما.

To shudder or shake, often from fear or discomfort.

example
معنی(example):

اسب وقتی خطر را احساس کرد شروع به لرزیدن کرد.

مثال:

The horse began to sudder when it sensed danger.

معنی(example):

او دچار لرزه‌ای شد که او را ناراحت کرد.

مثال:

He had a sudder that made him feel uneasy.

معنی فارسی کلمه sudder

: معنی sudder به فارسی

لرزش یا تکان خوردن ناخواسته به دلیل ترس یا سرما.