معنی فارسی sudsed
B1sudsed به وضعیتی اشاره دارد که در آن آب دچار کف یا حباب شده است، به ویژه پس از جریانات تند.
Describing water that is foamy or bubbly, especially in turbulent conditions.
- verb
verb
معنی(verb):
To cover with, or as if with, soapsuds.
مثال:
We sudsed the car before washing it down until it gleamed like new.
example
معنی(example):
موجهای تازه sudsed دریا زیر آفتاب میدرخشیدند.
مثال:
The freshly sudsed ocean waves glistened under the sun.
معنی(example):
پس از طوفان، دریا sudsed به آرامی و سکوت به نظر میرسید.
مثال:
After the storm, the sudsed sea appeared calm and serene.
معنی فارسی کلمه sudsed
:
sudsed به وضعیتی اشاره دارد که در آن آب دچار کف یا حباب شده است، به ویژه پس از جریانات تند.