معنی فارسی suffumigated
B1مکانی که با دود یا بخار، به خصوص با استفاده از گیاهان، بخور داده شده است.
A space that has been treated with fumes or smoke for purification.
- VERB
example
معنی(example):
اتاق بخور داده شده بوی چوب صندل میداد.
مثال:
The suffumigated room smelled of sandalwood.
معنی(example):
پس از بخور دادن، آن مکان احساس نو بودن میکرد.
مثال:
After being suffumigated, the place felt renewed.
معنی فارسی کلمه suffumigated
:
مکانی که با دود یا بخار، به خصوص با استفاده از گیاهان، بخور داده شده است.