معنی فارسی suggestibly
B1به طور قابل پیشنهاد، به نحوی عمل میکند که مستعد پذیرش پیشنهادات باشد.
In a manner that is open to being influenced by suggestions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول آزمایش بهطور قابل پیشنهادی عمل کرد.
مثال:
He acted suggestibly during the experiment.
معنی(example):
او به نشانههای درمانگر بهطور قابل پیشنهادی پاسخ داد.
مثال:
She responded suggestibly to the therapist's cues.
معنی فارسی کلمه suggestibly
:
به طور قابل پیشنهاد، به نحوی عمل میکند که مستعد پذیرش پیشنهادات باشد.