معنی فارسی suity
B1دارای ویژگیهای مناسب برای یک موقعیت خاص یا رویداد میباشد.
Having attributes appropriate to a particular context, often used in relation to clothing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ظاهر مناسب او باعث شد که در میان مهمانان برجستهتر باشد.
مثال:
Her suity demeanor made her stand out among the guests.
معنی(example):
او برای رویداد رسمی به شکل مناسبی لباس پوشید.
مثال:
He dressed in a suity fashion for the formal event.
معنی فارسی کلمه suity
:
دارای ویژگیهای مناسب برای یک موقعیت خاص یا رویداد میباشد.