معنی فارسی sulkier

B1

صفتی که به حالتی اشاره دارد که فردی در وضعیت افسردگی و دلسردی به سر می‌برد و احساس ناراحتی دارد.

More moody, withdrawn, or sulking compared to another state or time.

adjective
معنی(adjective):

Silent and withdrawn after being upset

مثال:

the sulky child

example
معنی(example):

او با گذشت روز بیشتر افسرده شد.

مثال:

He became sulkier as the day went on.

معنی(example):

هرچه او بیشتر افسرده می‌شد، احساس سرگرمی برای همه کمتر می‌شد.

مثال:

The sulkier she got, the less fun everyone had.

معنی فارسی کلمه sulkier

: معنی sulkier به فارسی

صفتی که به حالتی اشاره دارد که فردی در وضعیت افسردگی و دلسردی به سر می‌برد و احساس ناراحتی دارد.