معنی فارسی summerless
B1به معنای نداشتن تابستان یا ویژگیهای تابستان.
Lacking in summer or the characteristics typically associated with summer.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این زمستان بدون روزهای آفتابی احساس بدون تابستان دارد.
مثال:
This winter feels summerless without sunny days.
معنی(example):
شهر پس از بارش شدید باران به تابستانی نشد.
مثال:
The town became summerless after the heavy rains.
معنی فارسی کلمه summerless
:
به معنای نداشتن تابستان یا ویژگیهای تابستان.