معنی فارسی sunbonneted
B1کلاهی که معمولاً برای محافظت از صورت در برابر نور خورشید طراحی شده است.
A type of hat designed to protect the face from sunlight.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در حالی که باغبانی میکرد، کلاهی زیبا به نام کلاه آفتابی به سر داشت.
مثال:
She wore a lovely sunbonneted hat while gardening.
معنی(example):
کودکان در حین پیکنیک در لباسهای آفتابی خود زیبا به نظر میرسیدند.
مثال:
The children looked cute in their sunbonneted outfits during the picnic.
معنی فارسی کلمه sunbonneted
:
کلاهی که معمولاً برای محافظت از صورت در برابر نور خورشید طراحی شده است.