معنی فارسی sunbreak
B1لحظهای که نور خورشید از پشت ابرها میتابد.
A brief period when sunlight breaks through clouds.
- NOUN
example
معنی(example):
بعد از چند روز بارانی، بالاخره یک تابش از خورشید را دیدیم.
مثال:
After days of rain, we finally saw a sunbreak.
معنی(example):
یک تابش خورشید میتواند روحیه همه را بعد از یک زمستان طولانی بالا ببرد.
مثال:
A sunbreak can lift everyone's spirits after a long winter.
معنی فارسی کلمه sunbreak
:
لحظهای که نور خورشید از پشت ابرها میتابد.