معنی فارسی sunderly

B1

به‌طور جدا یا مجزا، در اشاره به مکان یا زمانی که دو یا چند چیز از هم جدا می‌شوند.

In a manner that indicates separation or divergence.

example
معنی(example):

کوه‌ها به‌طور جدا از دره بالا رفتند.

مثال:

The mountains rose sunderly from the valley.

معنی(example):

دو مسیر در محل انشعاب به‌طور جدا از هم تقسیم شدند.

مثال:

The two paths diverged sunderly at the fork.

معنی فارسی کلمه sunderly

: معنی sunderly به فارسی

به‌طور جدا یا مجزا، در اشاره به مکان یا زمانی که دو یا چند چیز از هم جدا می‌شوند.