معنی فارسی sunderment
B1عمل یا حالت جدا شدن یا شکستن چیزی، معمولاً در زمینه اجتماعی یا روانی.
The act of sundering; separation or breaking apart.
- NOUN
example
معنی(example):
شکستن جامعه به چالشهای زیادی منجر شد.
مثال:
The sunderment of the community led to many challenges.
معنی(example):
انفصال میتواند برای کسانی که درگیر هستند دردناک باشد.
مثال:
Sunderment can be painful for those involved.
معنی فارسی کلمه sunderment
:
عمل یا حالت جدا شدن یا شکستن چیزی، معمولاً در زمینه اجتماعی یا روانی.