معنی فارسی superably

B1

به شکل فوق‌العاده یا با کیفیت بالا.

In a manner that is exceptionally good.

example
معنی(example):

او پروژه را به‌طور فوق‌العاده‌ای زودتر از جدول زمانبندی تمام کرد.

مثال:

He superably completed the project ahead of schedule.

معنی(example):

او در طول کنفرانس به‌طور فوق‌العاده‌ای ارتباط برقرار کرد.

مثال:

She communicated superably during the conference.

معنی فارسی کلمه superably

: معنی superably به فارسی

به شکل فوق‌العاده یا با کیفیت بالا.