معنی فارسی superfortunately
B1به معنای خوششانس بودن در موقعیتی، به طوری که شرایط به نفع شخص پیش برود.
Happily or in a manner that brings good fortune.
- ADVERB
example
معنی(example):
خوشبختانه، ما بلافاصله یک جای پارک پیدا کردیم.
مثال:
Superfortunately, we found a parking spot right away.
معنی(example):
او خوشبختانه آخرین بلیط کنسرت را گرفت.
مثال:
She superfortunately got the last ticket to the concert.
معنی فارسی کلمه superfortunately
:
به معنای خوششانس بودن در موقعیتی، به طوری که شرایط به نفع شخص پیش برود.