معنی فارسی supersedence

B1

عمل یا حالت جایگزین شدن یا از دور خارج شدن.

The act or state of being replaced or supplanted.

example
معنی(example):

جایگزینی شیوه‌های قدیمی برای پیشرفت ضروری است.

مثال:

The supersedence of old practices is necessary for advancement.

معنی(example):

ما شاهد جایگزینی فناوری‌های منسوخ هستیم.

مثال:

We are witnessing the supersedence of outdated technology.

معنی فارسی کلمه supersedence

: معنی supersedence به فارسی

عمل یا حالت جایگزین شدن یا از دور خارج شدن.