معنی فارسی supersufficiently
B1به طرز فوق کافی، به طور ویژه به انجام دادن یا انجام چیزی به گونهای اشاره دارد که کاملاً بیشتر از حد لازم باشد.
In a manner that is more than sufficient; abundantly.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پروژه به قدری تامین مالی شد که هزینههای غیرمنتظره را پوشش دهد.
مثال:
The project was funded supersufficiently, allowing for unexpected expenses.
معنی(example):
رویداد به طور فوق کافی سازماندهی شد و هر جزئیاتی پوشش داده شد.
مثال:
The event was organized supersufficiently, ensuring every detail was covered.
معنی فارسی کلمه supersufficiently
:
به طرز فوق کافی، به طور ویژه به انجام دادن یا انجام چیزی به گونهای اشاره دارد که کاملاً بیشتر از حد لازم باشد.