معنی فارسی supervisure
B1نظارت، به معنای فرآیند و روشهای نظارتی بر روی کارمندان یا فعالیتها.
The act or process of supervising.
- NOUN
example
معنی(example):
شرکت سیاست نظارتی سختی برای همه کارمندان داشت.
مثال:
The company had a strict supervisure policy for all employees.
معنی(example):
آنها یک نظارت جدید را برای افزایش عملکرد کارمندان به اجرا گذاشتند.
مثال:
They implemented a new supervisure to enhance employee performance.
معنی فارسی کلمه supervisure
:
نظارت، به معنای فرآیند و روشهای نظارتی بر روی کارمندان یا فعالیتها.