معنی فارسی supervisual
B1فوقبینایی، به معنای تصویری که فراتر از ادراک معمول است.
Related to or characterized by an extraordinary level of visual appeal.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پیشنمایش فوقبینایی همه را در اتاق جذب کرد.
مثال:
The supervisual presentation captivated everyone in the room.
معنی(example):
هنرمندان به دنبال تأثیرات فوقبینایی در آثار خود هستند.
مثال:
Artists strive for supervisual effects in their works.
معنی فارسی کلمه supervisual
:
فوقبینایی، به معنای تصویری که فراتر از ادراک معمول است.