معنی فارسی supplicative
C1به شیوهای مرتبط با توسل و درخواست، نشاندهنده التماس و درخواست.
Related to or characterized by supplication; expressing a wish or plea.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تن صدای متوسل در او نشاندهنده ناامیدیاش بود.
مثال:
The supplicative tone in her voice revealed her desperation.
معنی(example):
او از شیوهای توسلکننده برای بیان نیازهایش استفاده کرد.
مثال:
He used a supplicative manner to express his needs.
معنی فارسی کلمه supplicative
:
به شیوهای مرتبط با توسل و درخواست، نشاندهنده التماس و درخواست.