معنی فارسی surbedded

B1

قرار دادن چیزی درون یا بخشی از یک ساختار.

To embed something within or as part of a structure.

example
معنی(example):

ماژول در ساختار اصلی سوربد شده بود.

مثال:

The module was surbedded into the main structure.

معنی(example):

او اطلاعات را در ارائه خود سوربد کرد.

مثال:

She surbedded the information into her presentation.

معنی فارسی کلمه surbedded

: معنی surbedded به فارسی

قرار دادن چیزی درون یا بخشی از یک ساختار.