معنی فارسی surbedding

B1

فرایند قرار دادن یا گنجاندن چیزی در لایه‌های دیگر.

The process of embedding or layering something within another.

example
معنی(example):

آنها در حال سوربedding ویژگی‌های جدید نرم‌افزار در برنامه بودند.

مثال:

They were surbedding the new software features into the app.

معنی(example):

هنرمند در نقاشی‌اش لایه‌های رنگ را سوربد می‌کند.

مثال:

The artist is surbedding layers of color in her painting.

معنی فارسی کلمه surbedding

: معنی surbedding به فارسی

فرایند قرار دادن یا گنجاندن چیزی در لایه‌های دیگر.