معنی فارسی surfier
B2مربوط به یا مناسبتر برای موجسواری، به ویژه هنگام مقایسه با دیگران.
More related to or suitable for surfing, especially when comparing with others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او فکر میکند که پس از یادگیری موجسواری، از دوستانش بیشتر به موجسواری میپردازد.
مثال:
She thinks she is surfier than her friends after learning to ride the waves.
معنی(example):
موجسوار مهارتهای ویژهای برای گرفتن امواج بزرگتر پرورش داده است.
مثال:
The surfier developed special skills for catching bigger waves.
معنی فارسی کلمه surfier
:
مربوط به یا مناسبتر برای موجسواری، به ویژه هنگام مقایسه با دیگران.