معنی فارسی surfiest
B1سورفترین، صفتی که برای توصیف چیزی که بیشترین ارتباط را با ورزش موجسواری دارد استفاده میشود.
The most conducive or suitable for surfing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ساحل در منطقه، موجهای سورفترین را دارد.
مثال:
This beach has the surfiest waves in the area.
معنی(example):
سورفترین نقطه هر آخر هفته پر از سورفبازان بود.
مثال:
The surfiest spot was filled with surfers every weekend.
معنی فارسی کلمه surfiest
:
سورفترین، صفتی که برای توصیف چیزی که بیشترین ارتباط را با ورزش موجسواری دارد استفاده میشود.