معنی فارسی surfle
B1موجنشینی، استفاده غیررسمی برای توصیف حرکت روی امواج با تخته موجسواری.
A casual or non-standard term for engaging in the activity of surfing.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت در تابستان موجسواری کند.
مثال:
He decided to surfle during the summer.
معنی(example):
موجسواری، لذت بردن از سواری بر روی امواج است.
مثال:
To surfle is to enjoy riding the waves.
معنی فارسی کلمه surfle
:
موجنشینی، استفاده غیررسمی برای توصیف حرکت روی امواج با تخته موجسواری.