معنی فارسی surmisedly

B1

به معنای این است که بر اساس شواهد یا نشانه‌ها و با یقین کمتر به یک نتیجه اشاره می‌کند.

In a manner that is inferred or guessed.

example
معنی(example):

به طور حدس‌زده، او کار را پذیرفت و معتقد بود که برای کارش مفید خواهد بود.

مثال:

Surmisedly, he took the job, believing it would be beneficial for his career.

معنی(example):

به طور حدس‌زده، او پس از آن رویداد حس از دست‌رفتن را احساس کرد.

مثال:

Surmisedly, she felt a sense of loss after the event.

معنی فارسی کلمه surmisedly

: معنی surmisedly به فارسی

به معنای این است که بر اساس شواهد یا نشانه‌ها و با یقین کمتر به یک نتیجه اشاره می‌کند.