معنی فارسی surrogated
B2عملی که در آن یک فرد بهطور موقت به عنوان سرپرست یک رویداد یا مسئولیت دیگر عمل میکند.
To have acted on behalf of someone else; in contexts where a surrogate does the carrying.
- VERB
example
معنی(example):
او توسط خواهرش که بچهاش را به دنیا آورد، سرپرستی شد.
مثال:
She was surrogated by her sister, who carried her baby.
معنی(example):
با وقوع عوارض، کودک بهعنوان مادر جایگزین تعیین شد تا زایمان سالمی داشته باشد.
مثال:
The child was surrogated to ensure a healthy birth when complications arose.
معنی فارسی کلمه surrogated
:
عملی که در آن یک فرد بهطور موقت به عنوان سرپرست یک رویداد یا مسئولیت دیگر عمل میکند.