معنی فارسی surrogating

B1

عملی که در آن یک نفر به عنوان مادر جایگزین عمل می‌کند.

The action of acting as a surrogate, particularly in relation to childbirth.

example
معنی(example):

آنها برای یک زوج که نمی‌توانند بچه‌دار شوند، سرپرستی می‌کنند.

مثال:

They are surrogating for a couple who cannot conceive.

معنی(example):

سرپرستی می‌تواند فرآیندی پیچیده باشد که با بسیاری از عوامل احساسی همراه است.

مثال:

Surrogating can be a complicated process with many emotional factors involved.

معنی فارسی کلمه surrogating

: معنی surrogating به فارسی

عملی که در آن یک نفر به عنوان مادر جایگزین عمل می‌کند.