معنی فارسی surroyal

B2

سر و سامان ویژه که به طبقات بالا و سلطنتی مربوط می‌شود.

Referring to something that is regal or royal in nature.

example
معنی(example):

زیبایی فوق سلطنتی کاخ همه را شگفت زده کرد.

مثال:

The surroyal beauty of the palace amazed everyone.

معنی(example):

او یک لباس فوق سلطنتی به گالا پوشید.

مثال:

She wore a surroyal gown to the gala.

معنی فارسی کلمه surroyal

: معنی surroyal به فارسی

سر و سامان ویژه که به طبقات بالا و سلطنتی مربوط می‌شود.