معنی فارسی surview
B1مرور کلی، بررسی اجمالی از یک وضعیت یا موضوع.
An overview or general view of a situation or topic.
- NOUN
example
معنی(example):
ما باید قبل از اتخاذ تصمیمات، یک مرور کلی از وضعیت داشته باشیم.
مثال:
We need to have a surview of the situation before making decisions.
معنی(example):
مرور کلی او کمک کرد تا مسائل اصلی روشن شود.
مثال:
Her surview helped clarify the main issues at hand.
معنی فارسی کلمه surview
:
مرور کلی، بررسی اجمالی از یک وضعیت یا موضوع.