معنی فارسی suspensely

B2

به طور هیجان‌انگیز و معلق، به شیوه‌ای که حس بی‌صبری یا انتظار ایجاد می‌کند.

In a manner that creates suspense or anticipation.

example
معنی(example):

او به طرز هیجان‌انگیزی صحبت کرد، انگار منتظر یک لحظه دراماتیک بود.

مثال:

He spoke suspensely, as if waiting for a dramatic moment.

معنی(example):

نویسنده به طرز هیجان‌انگیزی نوشت و خوانندگان را در حال حدس زدن نگه داشت.

مثال:

The author wrote suspensely, keeping the readers guessing.

معنی فارسی کلمه suspensely

: معنی suspensely به فارسی

به طور هیجان‌انگیز و معلق، به شیوه‌ای که حس بی‌صبری یا انتظار ایجاد می‌کند.