معنی فارسی suspensible
B2معنی این واژه به وجود حالتی اشاره دارد که انتظار پیشرفت یا نتیجهای را در آن احساس میکنید.
Capable of creating suspense; instilling a sense of anticipation or excitement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این فیلم داستانی معلق داشت که همه را در لبه صندلیهایشان نگه میداشت.
مثال:
The movie had a suspensible plot that kept everyone on the edge of their seats.
معنی(example):
در یک لحظه معلق، او قبل از فاش کردن راز توقف کرد.
مثال:
In a suspensible moment, she paused before revealing the secret.
معنی فارسی کلمه suspensible
:
معنی این واژه به وجود حالتی اشاره دارد که انتظار پیشرفت یا نتیجهای را در آن احساس میکنید.