معنی فارسی suspensively
B2به طور معلق، به گونهای که احساس انتظار یا هیجان ایجاد کند.
In a manner that creates or enhances suspense.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت مشکوک صحبت کرد و باعث شد تا حضار بیشتر بشنوند.
مثال:
He spoke suspensively, making the audience eager to hear more.
معنی(example):
موسیقی به طور معلق پخش شد و تنش را در صحنه افزایش داد.
مثال:
The music played suspensively, enhancing the tension in the scene.
معنی فارسی کلمه suspensively
:
به طور معلق، به گونهای که احساس انتظار یا هیجان ایجاد کند.