معنی فارسی sustainedly
B1به طور مداوم و بدون توقف، انجام دادن یا ادامه دادن به یک فعالیت.
In a continuous or prolonged manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مداوم تمرین کرد تا مهارتهایش را بهبود بخشد.
مثال:
She practiced sustainedly to improve her skills.
معنی(example):
تیم به طور مداوم برای چندین هفته کار کرد تا به مهلت برسد.
مثال:
The team worked sustainedly for several weeks to meet the deadline.
معنی فارسی کلمه sustainedly
:
به طور مداوم و بدون توقف، انجام دادن یا ادامه دادن به یک فعالیت.