معنی فارسی swacking

B1

زدن و حرکت سریع برای خارج کردن یا کم کردن چیزی.

Striking or moving quickly to remove or lessen something.

example
معنی(example):

او قلم‌مو را به سمت قوطی می‌زد تا رنگ اضافی را بردارد.

مثال:

She was swacking the paintbrush against the can to remove excess paint.

معنی(example):

زدن به قلم‌مو می‌تواند کمک کند تا اطمینان حاصل کنید که قلم‌مو با رنگ پر نشده است.

مثال:

Swacking can help ensure your brush is not overloaded with paint.

معنی فارسی کلمه swacking

: معنی swacking به فارسی

زدن و حرکت سریع برای خارج کردن یا کم کردن چیزی.