معنی فارسی swack
B1ضربهای محکم یا صدای ناگهانی ناشی از برخورد چیزی به چیزی دیگر.
A sharp blow or sound resulting from a forceful impact.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک ضربه به میز زد تا توجه همه را جلب کند.
مثال:
He gave a swack on the table to get everyone's attention.
معنی(example):
با یک ضربه سریع، کارت از روی میز افتاد.
مثال:
With a quick swack, the card fell off the table.
معنی فارسی کلمه swack
:
ضربهای محکم یا صدای ناگهانی ناشی از برخورد چیزی به چیزی دیگر.