معنی فارسی swails
B1پدیدهای مشابه به نوسانات کم، به ویژه در آب.
A gentle or light ripple or movement, especially in water.
- NOUN
example
معنی(example):
حرکات ملایم سوئلها در آب معروف است.
مثال:
The swails are known for their gentle movements in the water.
معنی(example):
ما به سوئلها نگاه کردیم که در حال شنا کردن بودند.
مثال:
We watched the swails as they floated by.
معنی فارسی کلمه swails
:
پدیدهای مشابه به نوسانات کم، به ویژه در آب.