معنی فارسی swayless

B1

بی‌حرکت، بدون نوسان یا حرکت، به طوری که به جایی منتقل نشود.

Not swaying; firm and steady.

example
معنی(example):

در طوفان، درخت بی‌حرکت ایستاده بود.

مثال:

The tree stood swayless in the storm.

معنی(example):

او با وجود انتقادها، بی‌حرکت باقی ماند.

مثال:

He remained swayless despite the criticism.

معنی فارسی کلمه swayless

: معنی swayless به فارسی

بی‌حرکت، بدون نوسان یا حرکت، به طوری که به جایی منتقل نشود.